خانه عناوین مطالب تماس با من

شنا در حالت خلسه

سر گیجه

شنا در حالت خلسه

سر گیجه

درباره من

سیاه در ست مثل سوسک داستانم ادامه...

روزانه‌ها

همه
  • کشکول متفاوت!

پیوندها

  • اگه بخوای دریا رو بیاری رو کاغذ...
  • شب قطبی

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • یاس بازی
  • کرم خوری
  • صامت
  • شش
  • [ بدون عنوان ]
  • خود کشی
  • من
  • زنا

نویسندگان

  • سیاهه 9

بایگانی

  • دی 1385 1
  • اردیبهشت 1385 1
  • فروردین 1385 1
  • اسفند 1384 2
  • دی 1384 1
  • آذر 1384 3

آمار : 7766 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1385 02:05
    حرام زاده ای سیاه با چشمان عسلی خیره به من و امروز ستاره گل های داوودی را آب می داد
  • یاس بازی جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1385 22:39
    بوی یاس می دهی بوی سفیدی وپاکی . هر وقت در آغوشت می گیرم می خواهم با ناخن هایم پوستت را بشکافم پاره کنم.. واز زیر آن تمام یاس هایی که پنهان کردی! بیرون بکشم .التماسم کنی.. و من اعتنایی نکنم. که شاید دیگر بوی یاس ندهی ؟ وبا ناخن های خونی که بوی یاس می داد.. دستی در موهای ژولیده ات بکشم... بپرسم :دردت آمد؟...
  • کرم خوری شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1385 21:17
    سوسماری خون می خورد که فریاد بزند در گلو فالوده که آلوده بود به خشونت ...پلیدی و پستی بود که در وجودم متورم می شد با رگی بزرگ حتی گاها بزرگ تر از آئورت شاید با املایی غلط سوسک از سیاهی در خود غوطه ور بود ...سیاه بود که غوطه ور بود غوطه ور بود چون سیاه بود... آسکاریس هم کرم بود مثل شب تاب یا شاید پروانه ای که دیشب در...
  • صامت دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 01:12
    سیاه خودش را به گا داده بود از بس سفید پاشیده بود بر سرش و صورتش را با اسید حکاکی کرده بود فوران حسی چندش آور در سرش
  • شش دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 01:09
    شش از هفت ...هفت برای من هیچ معنایی نداشت بدون تو چله نشستم که هفتاد شب اسمت را فراموش کنم..... دیده بگشا مرا از سر آواز ده آهنگ از کثافت وجودم می خزید من سیاره ی سیا ه بودم
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1384 20:12
    سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه و سیاه
  • خود کشی چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 18:35
    ازخون هیچ کس لاله نمی دمه تریاک می دمه..... چرا انقد دروغ ؟ من تو رو بخاطر خودت دوست دارم نه به خاطر خونی که تو رگات پمپاژمی شه تا متورم بشی ! نه برای کثافتی که وجودتو پر کرده از من دروغ بگو بخاطره من گند زدی می خواستی مغزتو تخلیه کنی فقط همین حالا داری عین احمق ها دونباله دوا می گردی قرصی سوزنی چیزی که ببنده نجاستتو...
  • من چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 03:29
    زانو زدم تا بگیرمش خیس شدم از آب منی و در گند آب و جودم غوطه ور شدم با حس ششم قوی و گل های نیلوفر کثیف ... چرک گلویم را قورت میدادم تا صدای حلقم را دوست بدارم سیاهی و چرک از من بالا می زد می ترسیدم ..... من بودم خیس از خودم غوطه ور در تو
  • زنا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 03:14
    گناه من زنا نیست من هیچ وقت به خودم محرم نبودم...