حرام زاده ای سیاه با چشمان عسلی

خیره به من

و امروز ستاره گل های داوودی را آب می داد

یاس بازی

بوی یاس می دهی بوی سفیدی وپاکی . هر وقت در آغوشت می گیرم می خواهم با ناخن هایم پوستت را بشکافم پاره کنم.. واز زیر آن تمام یاس هایی که پنهان کردی! بیرون بکشم .التماسم کنی.. و من اعتنایی نکنم. که شاید دیگر بوی یاس ندهی ؟

وبا ناخن های خونی که بوی یاس می داد.. دستی در موهای ژولیده ات بکشم... بپرسم :دردت آمد؟

           -------------------------------------------------------------------------------


صدایی از نمناکی وجود ترس آلود خونی که به بالای سرم کشیده می شد

 که یاس بازی می کنم

 از سر خودخواهی 

 به وجود خون آلودت خیره می شوم

 داغ متورم می شوی

 من می سوزم از لال می زنی در؟

 در را باز کن  ..!

کرم خوری

سوسماری خون می خورد که فریاد بزند در گلو

فالوده که آلوده بود به خشونت ...پلیدی و پستی بود  که در وجودم متورم می شد

با رگی بزرگ حتی گاها بزرگ تر از آئورت شاید با املایی غلط

سوسک از سیاهی در خود غوطه ور بود ...سیاه بود که غوطه ور بود

غوطه ور بود چون سیاه بود...

آسکاریس هم کرم بود مثل شب تاب یا شاید پروانه ای که دیشب در بالینم بود

کرم بودن

پروانه بودن

با پروانه بودن

سرسام بود

سرم روی میز جا از دیوار

مثل من باش تا در من غوطه ور شوی

در من

با من

سیاه

تا غوطه ور شوی درست مثل سوسک داستان من

 

صامت

سیاه خودش را به گا داده بود از بس سفید پاشیده بود بر سرش

و

صورتش را با اسید حکاکی کرده بود

فوران حسی چندش آور در سرش

شش

شش از هفت ...هفت برای من هیچ معنایی نداشت بدون تو

چله نشستم که هفتاد شب اسمت را فراموش کنم.....

دیده بگشا

مرا از سر آواز ده

آهنگ از کثافت وجودم می خزید من سیاره ی سیا ه بودم

 

سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه سیاه

 

 

                                         و

 

 

 

                                      سیاه

خود کشی

ازخون هیچ کس لاله نمی دمه

تریاک می دمه.....

چرا انقد دروغ ؟

من تو رو بخاطر خودت دوست دارم نه به خاطر خونی که تو رگات پمپاژمی شه تا متورم بشی !

نه برای کثافتی که وجودتو پر کرده از من

دروغ بگو بخاطره من

گند زدی می خواستی مغزتو تخلیه کنی  فقط همین

حالا داری عین احمق ها دونباله دوا می گردی

قرصی سوزنی چیزی که ببنده نجاستتو

حالم دیگه داره به هم می خوره صدای صوت پرده ها کورم می کنه

گند زدی ....نشخار می کنی کثافت و عفونت صدایت را

دروغ بگو ...................................................... 

من

زانو زدم تا بگیرمش خیس شدم از آب منی

و در گند آب و جودم غوطه ور شدم با حس ششم قوی

و گل های نیلوفر کثیف ...

چرک گلویم را قورت میدادم تا صدای حلقم را دوست بدارم

سیاهی و چرک از من بالا می زد

می ترسیدم .....

من بودم

خیس از خودم

غوطه ور در تو

زنا

گناه من زنا نیست

من هیچ وقت به خودم محرم نبودم...