یاس بازی

بوی یاس می دهی بوی سفیدی وپاکی . هر وقت در آغوشت می گیرم می خواهم با ناخن هایم پوستت را بشکافم پاره کنم.. واز زیر آن تمام یاس هایی که پنهان کردی! بیرون بکشم .التماسم کنی.. و من اعتنایی نکنم. که شاید دیگر بوی یاس ندهی ؟

وبا ناخن های خونی که بوی یاس می داد.. دستی در موهای ژولیده ات بکشم... بپرسم :دردت آمد؟

           -------------------------------------------------------------------------------


صدایی از نمناکی وجود ترس آلود خونی که به بالای سرم کشیده می شد

 که یاس بازی می کنم

 از سر خودخواهی 

 به وجود خون آلودت خیره می شوم

 داغ متورم می شوی

 من می سوزم از لال می زنی در؟

 در را باز کن  ..!