کرم خوری

سوسماری خون می خورد که فریاد بزند در گلو

فالوده که آلوده بود به خشونت ...پلیدی و پستی بود  که در وجودم متورم می شد

با رگی بزرگ حتی گاها بزرگ تر از آئورت شاید با املایی غلط

سوسک از سیاهی در خود غوطه ور بود ...سیاه بود که غوطه ور بود

غوطه ور بود چون سیاه بود...

آسکاریس هم کرم بود مثل شب تاب یا شاید پروانه ای که دیشب در بالینم بود

کرم بودن

پروانه بودن

با پروانه بودن

سرسام بود

سرم روی میز جا از دیوار

مثل من باش تا در من غوطه ور شوی

در من

با من

سیاه

تا غوطه ور شوی درست مثل سوسک داستان من

 

نظرات 6 + ارسال نظر
مریم شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:19 ب.ظ http://abadehcity.blogsky.com/

وبلاگ خوبی داری.خوشحال می شم یه سری به من بزنی
http://www.abadeh-city.blogsky.com/
منتظر حضور سبز شما هستم.و دوست دارم نظر خودتون را رک اعلام کنید.
خیلی دوست دارم منو به جمع لینکهای خودتون اضافه کنید

غریب آشنا یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ق.ظ

بوی آشنایی میدهی
بوی آشنای سیاهی....
بوی لحظات تنهایی
‌بی کسی
دربه دری
مویه
گریه...

















بوی حالای من....




من بوی استرس و تشویشی بودم که با خون قاطی بود و بوی ترس از نان صبحانه ی داغ
من نفس می کشیدم با صدای نا
من
من بودم

شب قطبی یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ق.ظ http://shabeghtobi.blogsky.com

سلام...دلم برات تنگ شده بود...وبلاگت همیشه منو میبره به یه حال و هوای عجیب ولی کاملا آشنا....زود به زود آپ کن

شب قطبی یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ق.ظ http://shabeghotbi.blogsky.com

چرا امسال همه تصمیم گرفتن برن تو غیبت کبری؟پس کجایی؟

آیدا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:35 ق.ظ http://daryaye-varoon.blogsky.com

صدای ترس٬
بوی خون٬
لاشه ی مردار٬
در آغوش ولوله ی کرم ها٬
مرده از گند و گناه٬
از تکرار تفاوت٬
مرده در خود.


چرت نوشتم میدونم.
این نوشتتو خیلی دوست دارم.
زودتر آپ کن. منتظرم.

شب قطبی دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:59 ب.ظ http://shabeghotbi.blogsky.com

باورم نمیشه...پس کجایی؟نکنه دیگه سفید شدی...چرا چیزی نمینویسی؟ روبراهی؟ کاش یه خبر میدادی از خودت..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد